زردی در سرخی گم میشود دلها در آتش سرخ میشود،این چهارشنبه بهانه ایست تا دلهای آتش گرفته خاکستری شوند.
روز جشن آتش بر دل سرخی ها مبارک.
* خدمت همه دوستای گل نی نی پیچی وکلیه بازدید کننده های عزیز:*
دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر
تحفه ای یاد نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم، همه ارزانی تان
عید نوروز بر شما مبارک
*وقتی تو کنارمی ، هر روز نوروز منه*
عزیز دل مامان یکسال دیگه از زندگیمون به همه خوبیها و بدیها گذشت. و کلی به تجربه های تو عزیز دلم اضافه شد .از اتفاقهای بد با همه تجربیات تلخش نمیخوام یاد کنم ولی بریم سراغ اتفاقهای خوب که وقتی ازشون یاد می کنیم حالمون خوب میشه.احتمالا این آخرین پست امساله چون بزودی می ریم لاهیجان. ومن باقی پستها رو اگه وقت کنم از اونجا میزارم.
پسر بهتر از جانم:آرزو دارم نوروزی که در پیش داری آغاز روزهایی باشد که آرزو داری......
شرایط کاری بابا از هر سال خدارو شکر بهتر بود.
از عید سال 92 که به اصفهان و شیراز مسافرت کردی با خاطره ای که نزدیک بود تو ارگ کریم خان گم بشی.
اوایل خرداد 92 دایی مهران بعد از ده سال به ایران اومد و تو برای اولین بار از نزدیک می دیدیش چون همیشه از وب کم دیده بودیش. یا که تلفنی باهاشون صحبت می کردی.آخه وقتی داییها داشتن می رفتن مریم هم سن الان تو بود.
در ضمن وقت رفتن دایی یکی از بهترین خاطره ها این بود که گیر داده بودی باهاش بری و سوار هواپیما بشی.حالا هر وقت تو آسمون هواپیما میبینی یا صداشو می شنوی می گی دایی مهران داره می یاد دنبالم!
تابستون هم رفتیم همدان،کرمانشاه،پاوه،مریوان .
دفعه دوم که اواسط مهر ماه دوباره دایی داشت می اومد دایی هادی برای تو و آریا جون یه تبلت خوشگل فرستاد.
آراد جون به جمع فامیل اضافه شد .
عروسیه پسر عمه جون بود.
ماشین جدید هم خریدیم.