وقتی پشت سر پدرت از پله ها می آی پایین و میبینی چقدر آهسته میره میفهمی پیر شده وقتی داره صورتش اصلاح میکنه و دستش میلرزه میفهمی پیر شده وقتی بعد از غذا یه مشت دارو میخوره میفهمی چقدر درد داره اما هیچی نمیگه .وقتی می فهمی نصف موهاش بخاطر غصه های تو هستش دلت میخواد بمیری.بیاد آرامش دوران کودکی وقتی که بالاترین نقطه ی زمین شانه های پدرت بود.