دو روز پیش تولد پسرم بود از اونجا که دایی جونش از انگلیس اومده بود و سرم شلوغ بود نتونستم به موقع براش پیام تبریک بزارم.امسال آرمان تولدش رو کنار پدر و مادر و خواهرش عزیزش و پدر بزرگش دایی مهران و دایی مسعود و زن داییش جشن گرفت.جای خاله و عمه ها و مامان جونش هم خالی بود.
تمام لحظه های عمرم بدرقه نفس کشیدن توست بدنبال کوچکترین فرصت بودم تابزرگترین تبریک را نثار
قلب مهربانت کنم ورق خوردن برگ سبز دیگری از زندگیت را تبریک می گویم تولدت آذین زندگیم باد.
تولدت مبارک آرمانم